عشق من هیراد

ستيا عشق خاله

                اين خانم كوچولوي بلا ستيا عزيز دل ماست دختر خاله آقا هيراد كه الان دو سال و دو ماه و 27 روزش هست دلم نيومد از عشق خاله هيچ عكسي تو وبلاگ هيراد نباشه بالاخره اين وبلاگ هيراده و من مطمئنم كه تو پسر گلي دوست داري عكساي ستيا رو هم براي دوستانت بزارم اينجا ستيا خانم در يك روز بهاري با مامان جون و بابا جون رفته بودن گردش كه البته آقا موشه دوست ستيا هم همراهشون بوده عشق من هميشه قشنگ ميخنده فداش شم ، عاشقتم دوست دارم خاله جون .   ...
7 مرداد 1394

اولين روز هفته سي و دوم

سلام پسر كوچولو ميدونم كه خوبي و خوشحالي چون همين الان داري حسابي ورجه و وورجه ميكني  از صبه يه لحظه آروم ننشستي خدا به دادمون برسه بعدا. امروز وارد هفته سي و دوم ميشيم ديروز دكتر بودم گفت همه چي خدارو شكر خوبه و نرماله ديگه مامان داره هر روز سنگين تر از قبل ميشه و پاهاش توان راه رفتنشونو كم كم از دست ميدن زياد نميتونم پياده روي كنم خيلي زود خسته ميشم كمر دردم هم كه خدارو شكر از قبلش بدتر داره ميشه شبا هم كه خواب درست ندارم در كل مقل مرضا شدم ولي روحيمو حفظ ميكنم تقريبا كسي از ظاهرم نميفهمه حالم خوب نيست مگر اين كه وارد تنهايي هام بشه اونوقت ميفهمه چون تو تنهايي هام كه ديگه طاقتم طاق ميشه گريه ميكنم بچجم تو هم تو دلم ساكت ميشي و ا...
1 مرداد 1394
1